«
در کتاب های تاریخی، نام قراقویونلوها را «بارانّی»، «بارانلو» و «بارانلی» نیز نوشته اند. نخستین بار، این نام را در کتاب «دیاربکریه» مشاهده می کنیم. پسین ترها مورخان دوره ی صفویه نیز در کتاب های خود، از قراقویونلوها با نام بارانّی یاد کرده اند. به طور یقین و قطع، روشن نیست که چرا این گروه از ترکمانان، به این نام نیز شهرت یافته اند. این که آیا این نام، نام محلی بوده یا نام طایفه و قبیله یی؛ به گونه ی یقینی، هنوز بر کسی آشکار نیست. امروزه، واژه ی «باران» در شهر ماردین ترکیه، به معنی قوچ است و چون قراقویونلوها، بر سر گورهای خود ، مجسمه ی قوچ را نصب می کردند؛ شاید به همین مناسبت، آن ها را بارانّی نیز گفته اند.
به نظر پرفسور مینورسکی، «بارانّی» نام یک قبیله نیست؛ بلکه نام ناحیه یی است که بر برخی از سکه های دوره های ایلخانی و جلایری نیز حک شده است. در ناحیه ی موش ترکیه، دو روستا با نام باران، وجود دارد که به نظر پرفسور سومر، شاید یکی از بزرگان قراقویونلو، حاکم آن ناحیه بوده یا در آن محل زاده شده است. به هر حال، به گمان زیاد، باران نام محلی بوده است که این طایفه، به آن ناحیه منسوب اند. بارانلو یا بارانلی یا بارانّی که لقب عامه ی تبریزیان هم هست؛ معنی منسوب به «باران» را میدهد.
ادامه دارد... .